ریاضی دریای بی کرانی است که من بر ساحل آن ایستاده بودم و ان را چه ساکت و آرام می دیدم.
بوی گلهای x و y مرا مدهوش کردند , بر شیب خطی سر خوردم و درون این دریای به ظاهر آرام خزیدم.
ریاضی دریا را فضای سه بعدی ساخته است که من با محورهایش از یک نقطه به نقطه ی دیگر کوچ می کنم.
گاهی تا حد منفی بینهایت به قعر دریا می روم و گاهی تا مثبت بینهایت به کرانها می رسم اما دوباره بر می گردم.
بر توابع نوسانی سوارم و راه را پیش می برم. بر روی دایره مثلثاتی می پیچم تا سرم گیج می رود
از ناخالصیهایم جزء صحیح گرفته می شود و باز دوباره به راه ادامه می دهم.
گاه می افتم و مجانب افقی می شوم اما با دوران نود درجه قائم می شوم.
در گوشه و کنار دریا می جویم و صدفهایی راکه مجهولات دستگاه می نامند می یابم خنده ای بر لب می گذارم و آنان را بر می دارم.
در مقابل گاهی اوقات به 0/0 یا بینهایت _ بینهایت بر می خورم.زندگی در کامم تلخ می شود اما پس از چندی از ابهامات فاکتور می گیرم و دوباره بر منوال گذشته پیش می روم.
"می روم اما نمی پرسم زخویش . . .
ره کجا . . . ؟
منزل کجا . . . ؟
مقصود چیست . . . ؟"
تا بالاخره اینکه رفتارهای نا شایست مرا در داخل قدر مطلق مثبت نموده و مرا به ساحل رسانیدند.
اما نه ساحل حقیقی یک ساحل مجازی. چرا که ریاضی ساحل ندارد و من به تمام پستی و بلندیهای این دریا عشق می ورزم.
زیرا در این دریای بی ساحل خوبیها جمع می شود و بدیها تفریق
خوشیها ضرب می شود و نا خوشیها تقسیم
عشقها به توان می رسد و از نفرتها جذر گرفته می شود.
پس اینک با عشقی بی حد خود را درون این دریا رها می کنم و دوباره . . .
م.غریب
پ.ن: ریاضی چیست؟(2) برای اولین بار در ادامه مطلب ریاضی چیست؟ و برای استحکام بخشیدن علاقه به ریاضی در ذهن م.غریب شکل گرفت.