امروز بران شدم تا باری دیگر قلم بدست گیرم، ولی این بار می خواهم خداحافظی کنم.
خداحافظی با هر آنچه که مرا در آغوش میکشد و از هستیم دور میسازد.
با آنچه مرا به گذشتهای تلخ و در بعضی مواقع سخت فرو میبرد.
امروز میخواهم از هر آنچه به دور من حصاری ساخته تا در گذشته بمانم و به حال ورود نداشته باشم خداحافظی کنم.
اینک لحظهی حال من است.
لحظهی شور و اشتیاق من است.
لحظهی رهایی و لحظهی گرسپری...
زمانی که تا همیشه بخاطر میسپارم؛ و برایم مقدس خواهد ماند.
امروز از خداوندم میخواهم تا همچون گذشته مرا کمک رساند تا رها کنم خویش را از بند تمام زندانهایی که به دور خود کشیده ام و خودم را در آن غرق نموده بودم.
در این لحظه پیله ی خود را میشکافم تا پروانه شوم؛ پرواز کنم و رها از هر پیلهای که تنیده بودم رهایی را با تمام وجودم احساس کنم.
و در این لحظه این آرامش، رهایی و سبک بالی را برای خویش جشن می گیرم.
م.غریب