سهراب گفت :خانه دوست کجاست؟
تو بدوگفتی: تربت که به مهمانی می خواند
من به تو می گویم: خانه دوست کجاست؟
باز هم تربت؟
تربت همان که اهلش غریب و خودش بیگانه؟
تربت همان که هوایش سیاه و چهره اش تاریک؟
خانه دوست خاکی است که به تنهائی می خواند.
وبه آغوش باز من وما را می راند
گر جوابت تربت
پس به خود می گویم
من آواره این خانه شیب
شیب به تنهائی و تنهائی ها
م.غریب