در گردابهای زندگی سرگردانم.
جای او را اینجا خالی می بینم.
تو به من جان دادی , امید دادی و زندگی
واو نیز بعد از تو
و اینک با دوریش همه را از من گرفته.
زندگی می کنم اما نه برای خودم.
تحمل می کنم باز هم نه برای خودم.
می خوابم , می خورم , می خوانم , راه می روم
اما هیچکدام بخاطر خودم نیست
زندگی می کنم برای آنچه فرمان داده شده
تحمل می کنم برای سرنوشت و . . .
و در یک کلام سعی می کنم اعمال و کردارم را همه و همه را در یک خط کنم و همه را بخاطر قربت الی ا... و رضای تو
چرا که تنها پناه و امیدم وتنها یار و یاورم توئی
به فریادم برس ای فریادرس فریادخواهان.
م.غریب