رقص عروسکان سماعی را می نگریستم و به خلقت ابرهای بارانی تفکر می کردم
مونس تنهائیم در مقابلم نشسته بود وبه من می نگریست.
با او سخن می گفتم و اندکی خالی می شدم
زندگیم را برایش تفکیک می کردم و از تنهائیم برایش . . .
اما نه :
انسان خلق شده است تا با عواملی که در طبیعت وافر است امتحان شود و من نیز در مقابل امتحانات , خدای را شاکرم و مانند دانش آموزی برای رسیدن به مدارج بالاتر از هیچ امتحانی فروگذار نمی کنم و با دستانی باز , آنان را به آغوش می کشم
البته برای آنکه بتوانم لااقل خدمتگزار بندگان شایسته آن تنها معبود عابدان و تنها معشوق عاشقان باشم او را برای یاری می خوانم و کمکش را می طلبم.
م.غریب