روزی تومیفهمی که من اینجانخواهم بود
در کوچه ی چشمان تو پیدا نخواهم بود
فردا که باغ از خنده ی پروانه لبریز است
گلها همه هستند و من اما نخواهم بود
با دفتری از شعرهای غربت واندوه
میهمان دیدار کبوترها نخواهم بود
فردا که باران تازگی را باز می بارد
در خاطرات روشن فردا نخواهم بود
من می روم دلتنگیم ارزانیت بادا
من می روم
آری دگر اینجا نخواهم بود
ارسال:مریم