برای تو می نویسم برای تو , آری برای تو که جزء جزء شعرم را می فهمی.
برای تو که گوشه های قلبم راجستجو می کنی تا چیز جدیدی کشف کنی , اما باید بگویم قلبم چند قفلست.
می بینمت , آری می بینمت که برایم دل می سوزانی بر قلمم سوار می شوم واز طریق راهی که با نوشته هایم ساخته ام به سویت می آیم.
می خواهمت , می خواهمت , با تمام وجود می خواهمت.
اما . . . اما . . . اما واقعا نمی دانم تو در قلبت چه می گذرد نمی دانم چه می خواهی.
آری برای تو می نویسم توئی که مرا هیپنوتیز کردی و خودت را در دلم جا دادی اما نی دانم چگونه خواسته ام را جواب خواهی داد.
برای تو می نویسم , آری برای تو اما نمی دانم چه بنویسم بجز این جمله که :"در کنج دلم جا داری."
م.غریب