خلوت دل

دل نوشته های من

خلوت دل

دل نوشته های من

سلام به دوستان
از این که وقت می گذارید ووبلاگ من را می خوانید خرسندم
لطفا با ارائه نظرتان مرا راهنمایی کنید
خواهشا از کپی برداری بدون ذکر نویسنده (که در زیر هرمطلب ذکر می شود)خودداری نمایید.
باتشکر مدیریت وبلاگ

آخرین نظرات
  • ۲۰ خرداد ۹۶، ۱۱:۱۳ - سام نجفی نیا
    ++
  • ۸ خرداد ۹۶، ۱۲:۳۱ - سام نجفی نیا
    عالی

۲۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

شکفتن شکفتن و باز هم شکفتن

شکفتن در سرزمینهای بی آب و علف

شکفتن و پیش رفتن در وادی بی کسی

اما شکفتن در پی فهمیدن

جستجو کردن وتلاش برای وصال , وصال به اصل , اصل و مبدا خویش

جستجو کردن برای رسیدن به ریشه انسانیت

و رسیدن به تنها کس بی کسان, تنها پناه بی پناهان و تنها فریاد رس فریاد خواهان

"یا رب نظر تو بر نگردد       برگشتن روزگار سهل است"

                                                     م.غریب

غریب منتظر

زندگی را با شکفتنی دوباره آغاز می کنم.

شکفتن مشکل است و من باهراس از نابودی , در پی مشکلات به پیش می روم.

شکفتنی که اگر دیر بجنبی خورشید تو را خواهد سوزاند.

پس سعی می کنم با روز پیش روم.

سحر خیزان چشم گشوده و قبل از بالا آمدن خورشید گلبرگها را یکی پس از دیگری باز نموده تا خدایی ناکرده بر اثر گرمای زیاد تلف نشود.

قبل از باز شدن به این می اندیشیدم اگر نتوانم زندگی دوباره خود را قبول کنم چگونه می توانم راه را به پیش برم؟؟ . . .

اما اینک با گذشت زمان فهمیده ام زندگی پر از تجربه است و من در پی آن.

پس با شکفتنی دوباره زندگی نوین خویش را آغاز می نمایم.

                                             م.غریب

غریب منتظر

وقتی تو مثل یک زمزمه صمیمی در خلوت کوچکم حضور داری ,

وقتی تو دستهایم را از لمفونی باران می انباری ,

وقتی تو دل ناموزون مرا میخوانی ,

احساس میکنم صبح به شمایل توست , و من میتوانم با رگه های نور طنابی ببافم که مرا به تو برساند.

                                        س.آمید

غریب منتظر

چهره ای نورانی در آسمان ظاهر گشته است

همان که مریم با دیدن آن مدهوش بر زمین می افتد

بر نور نازل می شود

او حامل قرآن است

به برکت این ماه او بر محمد قرآن تلاوت می کند

محمد (ص) باشنیدن این آیات غرق در اشکهایش می شود

محمد(ص) جوان مسلمان عرب در زمانی زندگی می کند که حتی عمویش نیز مشرک است

محمد(ص) با جان و دل از قرآن محافظت می کندو با پیروانش قرآن را نسل به نسل وشانه به شانه نگه می دارند تا به ما برسد

واینک قرآن در دست ماست

حالا بیایید بخاطر این ماه بخاطر اشکهای محمد(ص) وبخاطر شبهای غریب علی که سر در چاه ناله می کرد قرآن تلاوت کنیم و مفاهیمش را درک کنیم واو را سرمشق خود قرار دهیم که او بهترین است.

                                                 م.غریب

غریب منتظر

عمر بر بال باد کولی پا سوار است و تک تک ساعت را به عقب خود می خواند.

زندگی را نظاره می کند و از بچگی تا جوانی و پیری را بر پرده سینمایی کشیده و نمایان ساخته است.

و من غافل از هر یک از این تک تکها و غافل از هر ریل خوشبختی و یا بد بختی به پیش می روم

اما معتقدم که ریل خوشبختی هر کسی به دست خود او ساخته می شود.

بر قطار عمر سواریم و اطراف را نظاره می کنیم 

اما بشخصه اطراف را با نگرشی پر معنا و با دیدی وسیع می بینم.

ریل را ریل خوشبختی و قطار را قطار ابدی می پندارم.

آری سوار بر قطار ابدی و با گذر از ریل خوشبختی , همراه با تک تک ساعت ونظاره گر زندگی به پیش می روم.

به پیش می روم.

                                                 م.غریب


غریب منتظر

ای دل به کجا بسته شدی؟

ای دل به چه اسیری؟

به یه زمین خاکی؟

به یه آدم بادی؟

که یه روز اومده و روز دیگه داره میره

بدون اینکه هیچ اختیاری داشته باشه.

چی می گی؟ . . . 

                دروغ و درم؟ . . .

چی می خوای؟ . . .

                 دوز و کلک؟ . . .

خودتو وصل چی کردی؟ . . .

                  وصله ی باد شدی؟ . . .

                  همره بید شدی؟ . . .

توی طوفان تو می رقصی. 

هی داری پیچ می زنی.

                 تا کی؟ . . .

تا وقتی که سر به نیست بشی؟ . . .

خیلی وقتا دلم می خواد بزنم تو گوشتو بگم برو! . . .  

       آره.برو! . . .به جایی که باید بری.

بزنم تو گوشتو بهت بگم:سخی باش . . . وسیع باش . . .نه برای نامردا.

آره , آره , وسیع باش اما برای اون مردش.

خدا تو رو آفریده که بشی خلیفه اون رو زمین 

نه که ولوشی جلوی این و اون. 

برو پرده ی جلا باش . . .

برو ساده و سخی باش . . . 

برو دریا باش . . .

برو بنده ی خدا باش.

                    م.غریب

غریب منتظر